قصه گوی شب

کثافتا کنارم دراز کشیدن وازپشت بهم،وقتی به خودم اومدم تا سرحد مرگ رفته بودم وتمام بدنم ...

قصه گوی شب

با شوهرم ٢٨ سال اختلاف سني دارم از شانس بدم تازگيا فهميدم با مادرم ...

قصه گوی شب

پسر بودمو همسایمون تو بچگی از پشت بهم تجاوز کردمن از ترس به کسی چیزی نگفتم اما شب عروسیم ...

قصه گوی شب

داستان واقعي:تو اوج جووني مرده شور شدم

قصه گوی شب

براي امرار معاش با مرداي زيادي #داستان_واقعي..قسمت آخر

قصه گوی شب

برادرم بهم خیانت کرد و به خاطر ‌پول زنشو مجبور کرد تا با شوهر …

قصه گوی شب

بعد از خوابيدن با برادر شوهرم منو ..داستان اموزنده

قصه گوی شب

شبهایی که شوهرم ماموریت بوداز خونه همسایه صدای آه وناله میومدتا اینکه ...

قصه گوی شب

داستان صوتی قبل از خواب هزارو یک شب (قسمت اول) | داستان شهرزاد قصه گو

شوهرم هر روز منواجاره ميداد به دوستاش وبهم ميگفت بايد بهشون ...بدي ...قسمت اول

قصه گوی شب

داستان واقعی: فروشندم از زیر میز برام میخو…یدفعه چیزی دیدم که باورم نمیشد…پادکست صوتی داستان فارسی

داستان گوی شب | داستان های واقعی و محرمانه

كارما؛ شوهرم براي بچه ولم كرد اما روزگارطور ديگه اي براش رقم زد

قصه گوی شب

زن داداش فوضولم ... داستان اموزنده واجتماعي

قصه گوی شب

شب عروسی جوری بکارتشو زدم که نتونست از جاش تکون بخوره زنم درد شدیدی داشت ویسره آه وناله میکرد ..

قصه گوی شب

شب زفافم مادر شوهرم بهم گفت لخت شید و جلوی من کارتونو انجام بدین منم با خجالت…

قصه گوی شب

از روي كنجكاوي توي اتاق پدرومادرم دوربين گذاشتم اما صحنه اي ديدم كه برق از سرم پريد...

قصه گوی شب

اونجای شوهرم اونقد بزرگ بود که زیرش جون میدام ،تا صبح چندبار بهم تجاوز میکردتموم بدنم سیاه و..

قصه گوی شب

شوهرم هميشه شب كار بود،منم یه شب از فرصت سو استفاده کردمو اما از شانسم ...

قصه گوی شب

عاشق زنای خوش هیکل بودم .زنمو مجبور کردم بره هیکلشو...داستانی شوکه کننده

قصه گوی شب